علی حیدری
مقدمه
در تاریخ معاصر ایران، کمتر پدیدهای بهاندازه دادخواهی خانوادههای قربانیان سرکوب حکومتی توانسته است همزمان وجدان عمومی جامعه را مخاطب قرار دهد و در عین حال به نیرویی برای تداوم مبارزه با استبداد بدل شود. خانوادههایی که عزیزانشان را در جریان اعتراضات مردمی، خیزشهای منطقهای، یا صرفاً بهخاطر بیان حق و حقیقت از دست دادهاند، نهتنها در غم و فقدان خود فرو نرفتهاند، بلکه به کنشگرانی بدل شدهاند که صدای عدالتخواهی و مقاومت مردمی را زنده نگهداشتهاند.
در این میان «نامه ۲۵ خانواده دادخواه کردستان» که در روزهای اخیر منتشر شد، فراتر از یک موضعگیری شخصی، پژواکی سراسری دارد و نگاهی ژرف به چشمانداز ایران پسا جمهوری اسلامی ارائه میدهد.
این نامه در یکی از حساسترین و پرتلاطمترین دورههای تاریخ ایران منتشر شده است؛ دورهای که نهتنها پایههای مشروعیت حاکمیت سست شده است، بلکه گفتمانهای بدیل برای نظم آینده ایران نیز در حال شکلگیری هستند. در چنین بزنگاهی، صدای خانوادههایی که هم رنج دیدهاند و هم آگاهانه سخن میگویند، جایگاهی منحصر بهفرد مییابد. آنها نهفقط شاهدان عینی جنایات رژیم هستند، بلکه بهدلیل موقعیت اخلاقی و اجتماعیشان، به سخنگویانی معتبر برای آینده ایران تبدیل شدهاند.
بخش اول: اهمیت سیاسی و اجتماعی نامه
شجاعت برابر ماشین سرکوب
در کشوری که جمهوری اسلامی هرگونه مخالفت با ساختار حاکم را به شدیدترین شکل ممکن سرکوب میکند، صدای خانوادههای دادخواه کردستان پژواکی از جسارت و حقیقت است. این خانوادهها، بهرغم اینکه فرزندان و عزیزانشان بهدست نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی به قتل رسیدهاند، با صدایی رسا و بیپرده خواستار پایانیافتن حاکمیت این نظام شدهاند. آنان نهتنها در برابر ظلم سکوت نکردهاند، بلکه در شرایطی که تحت فشار دائمی و تهدیدهای امنیتی هستند، با تمام توان خواست خود را برای «سرنگونی» جمهوری اسلامی ابراز کردهاند. اهمیت این موضعگیری در این است که نشان میدهد درد و رنج شخصی، نه به کنارهگیری از سیاست بلکه به تعهدی عمیقتر به عدالت انجامیده است.
مرجعیت خانوادههای دادخواه
خانوادههای دادخواه در کردستان و دیگر مناطق کشور، بهمرور به یکی از مهمترین «مرجعهای اخلاقی و سیاسی» در جامعه بدل شدهاند. این خانوادهها، نهفقط بهخاطر مصیبتهایی که تحمل کردهاند، بلکه بهدلیل ایستادگی بر حقیقت، شجاعت در بیان، و وفاداری به آرمانهای آزادی و عدالت، مورد احترام بخش گستردهای از مردم قرار دارند. بنابراین، هرگونه موضعگیری سیاسی از سوی آنها، فراتر از یک موضع شخصی، بازتاب اجتماعی و عمومی مییابد و به ایجاد کنشهایی تازه در جامعه کمک میکند. حمایت این خانوادهها از سرنگونی جمهوری اسلامی، مشروعیتی مضاعف به این خواست در میان مردم میبخشد.
همزمانی با بحران عمیق حاکمیت
در شرایطی که جمهوری اسلامی بهلحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی در یکی از بحرانیترین مراحل حیات خود قرار دارد، انتشار چنین نامههایی تاثیری مضاعف میگذارد. کشور در سراشیبی سقوط است و رژیم با دستوپا زدن در باتلاق فساد، ناکارآمدی و سرکوب تلاش دارد بقای خود را تضمین کند. در این بستر، صدای خانوادههای دادخواه، بهویژه با صراحت در مطالبه سرنگونی، نهفقط پژواکی از خواست تاریخی مردم، بلکه تلنگری به وجدان سیاسی جامعه برای اتخاذ مواضع شفاف و صریح است. این نامه نه تنها یک نقد، بلکه دعوتی صریح به اقدام برای تغییر بنیادین است.
تقابل با طرحهای ناعادلانه
یکی از ویژگیهای این نامه آن است که صرفاً به نقد جمهوری اسلامی بسنده نمیکند، بلکه نگاهی آسیبشناسانه به اپوزیسیون نیز دارد. خانوادههای دادخواه کردستان بهطور غیر مستقیم به این نکته اشاره دارند که برخی جریانهای اپوزیسیون، بهرغم شعارهای جذاب، در عمل برنامههایی ارائه میکنند که بازتولید همان مناسبات مستبدانه، مرکزگرایانه و ناعادلانه جمهوری اسلامی در پوششی به ظاهر متفاوت است. از اینرو، اهمیت نامه در این است که نشان میدهد نقد جمهوری اسلامی باید همزمان با نقد ساختارهای سرکوبگر و تمرکزگرا در اپوزیسیون نیز همراه باشد.
خنثیسازی تاکتیکهای امنیتی
پس از شکستهای پیدرپی جمهوری اسلامی در مهار اعتراضات مردمی و پس از شکست مفتضحانه در جنگ ۱۲ روزه، رژیم با بازداشتهای گسترده و تسریع روند اعدامها تلاش میکند با ایجاد رعب و وحشت، مانع از شکلگیری قیامهای سراسری جدید شود. در چنین فضایی، انتشار این نامه، کارکردی دوگانه دارد: نخست، شکستن دیوار سکوت و ترس؛ و دوم، ایجاد بستری برای کنشگری اجتماعی و اعتراضات جدید. این نامه بهوضوح برهمزننده فضای رعب و سازنده فضایی برای مقاومت جمعی است.
ترسیم افق آینده
ویژگی دیگر این نامه در آن است که خانوادههای دادخواه کردستان صرفاً به ابراز مخالفت با وضعیت موجود بسنده نکردهاند، بلکه با نگاهی راهبردی، شاخصهایی برای آینده ایران نیز ترسیم کردهاند. آنان تصویر آیندهای را ارائه میدهند که در آن «عدالت، برابری، دموکراسی و آزادی» اصول بنیادین هستند. این رویکرد از آن جهت مهم است که اپوزیسیون و جنبشهای عدالتخواهی را از دام شعارگرایی و بیبرنامگی رها کرده و بهسوی پروژهای متعهد و مبتنی بر اصول سوق میدهد.
بخش دوم: تحلیل محتوای نامه و چشمانداز ایران
اتحاد با تکیه بر اصول
خانوادههای دادخواه کردستان در این نامه نشان میدهند که اتحاد میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، تنها در صورتی ممکن و پایدار خواهد بود که بر پایه اصول مشترک و واقعی بنا شده باشد. چهار اصل «عدالت، دموکراسی، آزادی و برابری» نه تنها اصولی انتزاعی نیستند، بلکه در بستر تاریخ معاصر ایران معنا یافتهاند و در این نامه بهعنوان چهار ستون یک نظم سیاسی آینده معرفی شدهاند. این اصول، بنیان «همزیستی برابر و همکاری صادقانه» میان گروههای مختلف جامعه را فراهم میآورد. این اصول، به عنوان معیارهایی برای ارزیابی برنامه سیاسی اپوزیسیون، نشاندهنده هوشیاری این خانوادهها در جلوگیری از تکرار «تبعیضهای ساختاری» است. آنها تاکید کردهاند که هر برنامه سیاسی باید بهصورت عینی و عملی به این اصول متعهد باشد تا از «بازتولید استبداد» جلوگیری شود.
قیام ژینا
نامبردن از «قیام ژینا» و شعار «زن، زندگی، آزادی» در این نامه صرفاً یادآوری یک جنبش نیست، بلکه تاکیدی است بر ضرورت درونیکردن ارزشهای این جنبش در نظام سیاسی آینده. خانوادههای دادخواه کردستان بهدرستی بر این نکته انگشت میگذارند که این شعار نه تنها کردستان، بلکه «امید و اتحاد» را به سراسر ایران هدیه کرد. بنابراین، هر پروژهای برای آینده ایران که این تجربه را نادیده بگیرد یا تقلیل دهد یا شعارهای ناچسب به آن اضافه کند، در حقیقت از درک واقعیت اجتماعی نوین ایران عاجز است. این قیام به عنوان «نقطه عطف» نشان داد که مردم ایران میتوانند حول «ارزشهای مشترک» متحد شوند.
تمرکززدایی و عدالت منطقهای
در نامه تاکید شده است که عدالت در ایران فردا باید در قالب «عدالت منطقهای» و «تمرکززدایی» سیاسی و اقتصادی جلوهگر شود. اشاره به «زبان و محل زندگی» بهعنوان دو شاخص اصلی تبعیض، تاکیدی دقیق و ضروری است. رژیم جمهوری اسلامی با ابزارهای تبعیض ساختاری، زبان، فرهنگ و حتی جغرافیای سکونت مردم را بهصورت نظاممند ویران کرده است. بنابراین، تاکید بر «حقوق برابر، فرصت برابر و کرامت برابر» در این نامه، معنای دقیق دموکراسی در جامعه متکثر ایران را به نمایش میگذارد. تاکید بر مسئله زبان و هویت، نشانهای از تعهد خانوادههای دادخواه به تمرکززدایی واقعی و تحقق عدالت و دموکراسی در چارچوب سرزمینی است. این دیدگاه، نه تنها برای کردستان، بلکه برای همه ملیتهای ایران، چارچوبی عادلانه و فراگیر ارائه میدهد.
آگاهی تاریخی
خانوادههای دادخواه کردستان با درک دقیق از تاریخ سیاسی ایران، بر ضرورت بهرهگیری از آگاهی تاریخی مردم تاکید دارند. آنان بهدرستی تصریح میکنند که مردم ایران، بهویژه پس از تجربه تقریبا پنج دهه حاکمیت جمهوری اسلامی، به آگاهی سیاسی و تاریخی مناسبی دست یافتهاند. این آگاهی، اگر در قالب برنامه سیاسی فراگیر بازتاب یابد، میتواند ضامن جلوگیری از شکلگیری استبداد جدید در آینده ایران باشد.
نتیجه
نامه خانوادههای دادخواه کردستان سندی است تاریخی، سیاسی و اخلاقی که فراتر از بیان یک مطالبه شخصی یا گروهی، به نمایندگی از صدای بخش بزرگی از مردم ایران سخن میگوید؛ مردمی که از جمهوری اسلامی فقط ستم، تبعیض، اعدام، سانسور، فقر و فساد دیدهاند.
در لحظهای که بخشی از اپوزیسیون هنوز درگیر بازتولید ساختارهای استبدادی، مرکزگرا، نخبهگرا و نادیدهگرفتن حقوق ملیتها است، این نامه صدایی رسا و روشن برای بازاندیشی در مفهوم دموکراسی، برابری و کرامت انسانی در ایران است.
این نامه، با تکیه بر قیام ژینا، خواست عدالت منطقهای، و وفاداری به اصول جهانی عدالتخواهی، تصویری دیگر از آینده ایران ترسیم میکند: آیندهای که در آن هیچ شهروندی به خاطر زبان، هویت، یا محل زندگیاش تحقیر نمیشود، و هیچ قدرتی بهنام «حفظ تمامیت» نمیتواند به نام ملت، حقوق بدیهی بخش مهمی از مردم را نادیده بگیرد.
ایران فردا اگر قرار است آزاد، عادلانه و انسانی باشد، باید بر چنین رویکرد و خواستههایی بنا شود؛ خواستههایی که مادران و پدران داغدار نماینده مشروع آن در این لحظه تاریخی هستند.
[پایان].

